جواب سئوالات درباره زندگی و خداوند
 شروع (خانه) موجودیت - هستی بلي يا خير
هنر تصميم گيري . . .

0 بزرگترين تصميمي كه در زندگي خود ميگيريد چيست؟

اجازه دهيد بعداً به اين سوال پاسخ دهيم. در عوض دربارة اين موضوع فكر كنيد كه شما قادر به تصميم گيري هستيد. بلي، شما توانايي تصميم گيري داريد! اگر تا به حال به اين موضوع فكر نكرده ايد، لطفاً به اين موضوع توجه كنيد كه تصميم گيري يك توانايي فوق العاده و شگفت انگيز است.

به چه دليل يك ماهي قزل آلا سالي يك بار مخالف جريان رودخانه شنا ميكند؟ آيا او تصميم ميگيرد كه اين كار را انجام دهد؟ آيا يك غريزة طبيعي او را وادار به انجام اين كار ميكند؟ احتمالاً او در ارتباط با اين موضوع حق انتخابي ندارد.

اما اگر براي يك فارغ التحصيل دانشكده، همزمان پيشنهاد يك شغل در شهر نيويورك و شغلي ديگر در شهر كليولند به او داده شود، او مجبور است انتخاب كند. اين انتخاب بر اساس غريزه نيست. او پيش خود تصميم ميگيرد كه نيويورك بهتر است يا كليولند. شايد حقوق پيشنهادي در شهر كليولند بهتر از شهر نيويورك باشد، اما او ترجيح دهد تا در شهر نيويورك زندگي كند. انتخاب هر كدام از اين دو به معناي «بلي» يا «خير» است. او به شهر انتخابي خود پاسخ «بلي» و به شهري كه تصميم ندارد در آن زندگي كند و مشغول كار شود، پاسخ «خير» ميدهد.

ما دائماً در حال تصميم گيري هستيم، «بلي» يا «خير». شايد در طول روز هزاران بار مجبور به تصميم گيري شويم. آيا تا به حال فكر كرده ايد كه اين چه توانايي شگفت انگيزي است؟ آيا تا به حال فكر كرده ايد كه مهمترين تصميمي كه در زندگي ميگيريد چيست؟

لازمة تصميم گيري داشتن گزينه است

توانايي انتخاب كردن واقعاً فوق العاده و جالب توجه است. اگر رشتة تحصيلي شما لزوماً احتياج به يادگيري يك زبان بيگانه دارد، شما مختار هستيد زبان مورد علاقة خود را انتخاب كنيد. آيا زبان فرانسه را انتخاب خواهيد كرد؟ يا شايد زبان روسي و يا زبان آلماني را؟ شايد هم زبان اسپانيايي را انتخاب كرديد. شما از روي غريزه مجبور نيستيد يكي را بر ديگري ترجيح دهيد. در عوض، آنچه را كه در اختيار داريد، سبك و سنگين كرده و به يكي از زبانهاي بيگانه ميگوييد «بلي» و به بقيه ميگوييد «خير».

پسري كه در جمهوري دومينيكن بزرگ ميشود تصميم نميگيرد كه والدينش بايد چه كساني باشند، و يا در كدام شهر بزرگ خواهد شد و يا به چه زباني تكلم خواهد نمود. اما به مرور زمان كه بزرگ ميشود، دايرة انتخاباتش وسيع تر ميشود. اگر او موفق شود دورة پيش دانشگاهي را به پايان برساند، آنگاه حق دارد انتخاب كند كه آيا مايل است به ارتش بپيوندد و يا وارد دانشكده شود. كداميك را انتخاب خواهد كرد؟

به دنيا آمدن در جمهوري دومينيكن انتخاب او نبوده است، ولي اگر او در دانشكده به جد و جهد مطالعه كند، قادر خواهد بود مدرك پزشكي خود را گرفته و وطن خود را ترك كند و حتي در كشور ديگري براي خود كلينيك باز كند.

بسياري از چيزها از بدو وجودمان بر ما تحميل ميشود. براي مثال اينكه، والديمان چه كساني هستند، كجا به دنيا ميآييم، جنسيت ما چيست و به چه قوم و نژادي تعلق داريم. اما با گذشت زمان ياد ميگيريم كه قادرهستيم، و مجبور هستيم در زندگي خود دست به انتخاب هايي بزنيم، انتخاب هايي كه از تنوع بسياري برخوردار هستند. در يك خانوادة سالم، پدر خانواده به يك نوجوان كمك ميكند تا متوجه اين موضوع شود كه او لاجرم بايستي در زندگي خود دست به انتخاب بزند، و هر انتخابي در زندگي به دنبال خود پيامدهايي خواهد داشت.

مردم معمولاً با توجه به گزينه هايي كه در اختيار دارند تصميم گيري ميكنند. اگر هيچ گزينه اي وجود نداشته باشد، ديگر در اين بين تصميم گرفتن معنا و مفهومي نخواهد داشت. اما اگر آنها بيش از يك گزينه در اختيار داشته باشند، ديگر مجبور هستند كه تصميم بگيرند. اگر تصميم بگيريم كه هيچ تصميمي نگيريم، اين نيز به نوبة خود يك تصميم گيري محسوب ميشود.

بعضي از تصميمات مهمتر از ديگر تصميم ها هستند. براي خانمي كه قصد ازدواج دارد، انتخاب كردن «جان» يا «تد» به عنوان همسر آيندة خود، انتخابي بس مهمتر است تا اينكه او بخواهد تصميم بگيرد كه براي صبحانة آن روز بهتر است نان قندي بخورد يا كلوچه! انتخاب شوهر مناسب، انتخابي مهمتر است چون پيامد و ماندگاري اين تصميم به مراتب طولاني تر است. همچنين انتخاب دربارة «تد» و «جان» انتخابي مهمتر است زيرا آن دو نفر نسبت به نان قندي و كلوچه با اهميت ترند.

آنچه از اين بحث نتيجه ميگيريم اين است كه اهميت يك انتخاب به دو چيز بستگي دارد: 1) پيامد و نتيجة انتخاب چه خواهد بود، و 2) در اين انتخاب چه اشخاصي و يا چه چيزهايي دخيل هستند.

براي مثال اين كه قرار است با چه كسي ازدواج كنيد، تصميمي بسيار مهم است. چرا كه يك شخص ديگر نيز در اين ميان دخيل ميباشد، و نتيجة انتخاب شما پيامدهاي طولاني مدت و بزرگي را در زندگي شما به دنبال خواهد داشت. با در نظر گرفتن اين مطلب، مهمترين تصميمي كه در زندگي خود ميگيريد، چيست؟

زماني كه تصميم گيري مهم ميشود

به اين موضوع توجه كنيد: مهمترين تصميمي كه در زندگي خود ميگيريد، تصميمي است كه دربارة خدا ميگيريد.

در اين باره فكر كنيد. اگر خداوند واقعاً همان كسي است كه بيشتر مردم قبول دارند كه هست، پس خداوند مهمترين كسي است كه وجود دارد. اين خداوند است كه تمامي عالم هستي را آفريده و آن را پايدار نگاه ميدارد. خداوند تنها موجودي است كه عليرغم همه چيز، از ازل بوده و هست و خواهد بود.

اگر تصميم بگيريد كه به جاي سيب زميني سرخ كرده، پياز حلقه اي سرخ شده بخوريد مورد مهمي نيست. اگر تصميم بگيريد به جاي خريدن يك پيراهن شطرنجي، يك پيراهن قرمز ساده بخريد، واقعاً چه اهميت خاصي دارد؟ اگر به جاي اينكه با «بيل» ازدواج كنيد با «برد» ازدواج كنيد، يا به جاي «مندي» با «مارسيا» ازدواج كنيد، اگر چه اينها مواردي با اهميت هستند، اما آيا آنها در درازمدت قابل مقايسه با اين موضوع هست كه انتخاب كنيد با خدا وصلت ميكنيد يا خير؟

اين دقيقاً همان موقعيتي است كه ما خود را در آن مييابيم. خداوند به ما اين آزادي انتخاب را داده است تا به او نيز «بلي» يا «خير» بگوييم. ما ميتوانيم در راه اين نكاح الهي قدم برداريم و يا به كل خدا را رد كرده و او را نپذيريم. ما مختار هستيم تا به خداوند و خالق يكتا پاسخ «بلي» يا «خير» بدهيم. عدم تصميم گيري دربارة اين موضوع، خود در واقع يك نوع تصميم گيري محسوب ميشود.

خوب حالا دربارة مطلب شگفت انگيزي كه در زير ميخوانيد كمي فكركنيد. فرض كنيد كه خانم يا آقايي كه باهوشترين، زيباترين، بذله گوترين، دوستداشتني ترين و شجاع ترين كسي است كه تا كنون در دنيا وجود داشته، عاشق شماست و شما را با تمامي وجود ميپرستد. اين شخص كه از هر نظر كامل و بينقص است با عشقي فداكارانه و از صميم قلب، شما را دوست دارد و مايل است با شما ازدواج كرده و تا آخر عمر، يعني تا ابد شما را خوشبخت و سعادتمند نمايد.

شما چه پاسخي به او خواهيد داد؟ آيا به او خواهيد گفت: «من متاسفم، شما براي ازدواج با من مناسب نيستيد و به درد من نميخوريد؟»

اين در واقع موضعي است كه تعداد زيادي از مردم (اغلب مردم)1 در مقابل خدا اتخاذ ميكنند.

گرفتن بعضي از تصميمات بايد آسان باشد

اگر ما مايل هستيم با كسي رابطه داشته باشيم، آن شخص بايد خدا باشد. براي داشتن يك رابطه هيچكس بهتر از خدا نيست. خداوند، نيكو، حكيم، دوست داشتني، عادل، منصف، محترم، صادق و دلسوز است. به احتمال زياد فقط ديدن چهرة خداوند عظيم ترين و باشكوه ترين لحظة زندگي ما خواهد بود.

با اين وجود ما به خداوند ميگوييم: «از پيشنهادت ممنونم ولي ... نه، متشكرم.» در واقع با بيان چنين كلامي داريم اعلام ميكنيم كه خداوند به اندازة كافي براي ما خوب و مناسب نيست و به درد ما نميخورد. واقعاً كه اظهار نظر مضحكي است، اينطور نيست؟

ولي اصولاً چرا خدا را رد كرده و او را نمي پذيريم؟ شايد دليلش اين باشد كه او رعب آور و ترسناك است. شايد پيش خود فكر ميكنيم: «چه كسي حاضر است با يك نفر ازدواج كند كه از هر لحاظ كامل و بي نقص است؟ چنين شخصي دائماً متوجه كاستيها و اشتباهات من خواهد شد!» اما خداوند از ما انتظار ندارد كه كامل و بي عيب و نقص باشيم. او مايل است تا ما با نقصها و عيب هاي خود به او روي آوريم. خداوند حتي اين وعده را داده است كه در زندگي بعدي، او تمامي نقصهاي ما را بر خواهد داشت، طوري كه هر چه بيشتر به او شباهت پيدا خواهيم كرد.

بسيار خوب پس دليلش چيست؟ چرا بايد خدايي را كه اين چنين پرهيبت است، نپذيرفت؟ دليلش را فقط خدا ميداند. اشخاص مختلف ممكن است دلايل گوناگوني براي اين كار داشته باشند.

به هر حال، اگر خداوند به ما اين اجازه را ميدهد كه دربارة چنين موضوع مهمي خودمان تصميم بگيريم، واقعاً دارد متواضعانه عمل ميكند. در حقيقت او دارد واقعاً با ما مدارا ميكند.

فكرش را بكنيد! خداوند، خداست و ما خدا نيستيم. ما به او محتاج هستيم اما او به ما هيچ نيازي ندارد. او قادر است بدون ما به حيات خود ادامه دهد، و هميشه هم همينطور بوده است، ولي ما نميتوانيم بدون او زندگي كنيم. ما هرگز بدون وجود خدا حيات نداريم.

خداوند، خود به خوبي ميداند كه براي ما بهترين چيز است. او ميداند كه زيباترين، باهوشترين، صادقترين، دوستداشتنيترين و دلسوزترين كسي است كه تا به حال وجود داشته است. خداوند ميداند كه اگر ما پيشنهاد او را بپذيريم و با او ارتباط برقرار كنيم به نفع خود ما خواهد بود. در واقع براي ما مطلقاً هيچ چيزي بهتر از ايجاد يك رابطه با خداوند وجود ندارد.

بنابراين صحيح و به جا است كه خداوند اين اجازه را به ما ندهد كه بر عليه او تصميم بگيريم. اما او اين اجازه را به ما ميدهد تا يك «نه، ممنونم!» بزرگ به او بگوييم، ولي در واقع ما چه كسي هستيم كه او را نپذيريم؟

خداوند تصميم گيري را بر عهدة ما ميگذارد

بزرگترين تواضعي كه خدا از خود نشان ميدهد اين است كه او آماده و در انتظار است تا ما بالاخره روزي به سوي او باز گرديم. در حالي كه ما بايستي از اول در كنار او باشيم. اگر خداوند شخصي مغرور و كينه توز بود، هرگز ما را قبول نميكرد. اگر ما او را از آغاز نپذيرفته ايم، در واقع خداوند دارد از خود فروتني نشان ميدهد كه باز حاضر است پذيراي ما باشد.

اما خداوند رحمت و بخشش خود را نثار ما ميكند. خداوند شفيق و دلسوز است. او بسيار بردبار و صبور است. خداوند بر در قلب ما ميكوبد و منتظر پاسخ ميماند. او به ما اجازه ميدهد تا اين تصميم بزرگ را بگيريم.

آيا يك پاسخ منفي «خير» مهيب تري از پاسخ منفي «خيري» كه به خدا گفته ميشود وجود دارد؟

آيا يك پاسخ مثبت «آري» كامل تري از پاسخ مثبت «آري» كه به خداوند گفته ميشود وجود دارد؟

براي اينكه بدانيد چگونه بايد با خدا ارتباط داشته باشيد، مطلب شخصاً خدا را شناختن را ملاحظه كنيد.

(1) اغلب مردم؟
«از در تنگ داخل شويد. زيرا فراخ است آن در و وسيع است آن طريقي كه مودي به هلاكت است و آناني كه بدان داخل ميشوند بسيارند. زيرا تنگ است آن در و دشوار است آن طريقي كه مودي به حيات است و يابندگان آن كم اند.» (از كتاب مقدس، متي 7 : 13 - 14)

 

+ آیا سئوالی دارید؟
+ چطور میتوانیم با خداوند رابطه شخصی خود را آغاز نمائیم؟